12 سال درس خواندم
و در این 12 سال
هیچ از آسمان نیاموختم..
و هیچ از کامپیوتر ...
و هیچ از تمدن کهن...
و هیچ از عشق...
و هیچ از جامعه...
و هیچ از کسب و کار...
آنچه به من آموختند
خدایی کلیشه ای
دینی تحریف و بزک شده
گذشته ی 30 ساله ای
که نامش تاریخ نهادند..!!!
و مشتی اراجیف پراکنده
و عمدتا چرند بود...
که به درد حال آینده ام نمی خورد...
و من پس از 12سال !!!!!
بی آنکه هیچ از این دنیای فانی
و از آن دنیای باقی بدانم ,
پرونده ام را زیر بغل زدم
و وارد دانشگاه شدم
تا شاید
آنجا چیزی بیاموزم..
و نیک میدانم
که پس از این 4 سال هم
چیزی عایدم نخواهد شد
و دانسته هایم
به کاری نخواهد آمد...
کاش در کشوری زندگی میکردم
که قدر وقت دانسته میشد...
که برای دانش ارزشی قائل بودند...
کلمات کلیدی:
چه سخت است
درست رفتن
و کج نشدن...
چه سخت است
افکار مرده دیگران را پس زدن...
گیراییشان کم است...
دیر می فهمند
یا اصلا نمی فهمند
یا چیزهایی را می فهمند
که به آنها مربوط نیست...
مرا با این جماعت دلمرده چه کار؟
جماعتی که می خورند
و می پوشند
و می خوابند...
و خواب می بینند
که می خورند
و می پوشند
و می خوابند...
و تن به هر کاری می دهند
جز به کار...
درس می خوانند
چون گریزی ندارند
دانشگاه می روند
چون اجبار زمانه است
تغلب می کنند
چون ویژگی دانشجو است...
ازدواج می کنند
برای نترشیدن
و کار
آه کار...
کارشان دو دره کردن همدیگر
برای فرو بردن لقمه ای بیشتر...
و چرا
فراموش می کنیم
که سهم ما از این کره خاکی
فقط به اندازه جایی است که می خوابیم...
و نه بیشتر.........
کلمات کلیدی:
آنکس
که تا نوک پت خود را می بیند
سرانجام
قلوچ خواهد شد..!!!!!!
کلمات کلیدی: