سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به یقین بدانید که خدا بنده‏اش را هر چند چاره‏اندیشى‏اش نیرومند بود و جستجویش به نهایت و قوى در ترفند بیش از آنچه در ذکر حکیم براى او نگاشته مقرر نداشته ، و بنده ناتوان و اندک حیله را منع نفرماید که در پى آنچه او را مقرر است برآید ، و آن که این داند و کار بر وفق آن راند ، از همه مردم آسوده‏تر بود و سود بیشتر برد ، و آن که آن را واگذارد و بدان یقین نیارد دل مشغولى‏اش بسیار است و بیشتر از همه زیانبار ، و بسا نعمت خوار که به نعمت فریب خورد و سرانجام گرفتار گردد ، و بسا مبتلا که خدایش بیازماید تا بدو نعمتى عطا فرماید . پس اى سود خواهنده سپاس افزون کن و شتاب کمتر ، و بیش از آنچه تو را روزى است انتظار مبر [نهج البلاغه]

 

خواب می بینم که آدمی فقط خواب می بیند...

و فقط یک خواب می بیند...

خواب می بینم که آدمی فقط خواب می بیند...

اما...

خواب می بینم آدمیان با هم.

                      خواب می بینند

      و واقعیت یعنی این...

  

                                            ترانه ای از پائولو کوئلیو


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط آرون شید 88/4/31:: 1:36 صبح     |     () نظر

اندر احوالات قصه های کهن:

 

در افسانه های بسیار کهن پارسی آمده است:

چوپانی بود دروغگو نام.ظریفی مر او را پرسید:تو را نام باید بسی گوهر وار ; که گوسفند چرانی  و خدمت خلق کنی و فایده بسیار به مردم رسانی...که مردم کالباس گوشتی و پنیر خامه ای و ماست موسیر چکیده بسیار دوست می دارند...!!!

در این میانه چوپان دروغگو هق هق گریه سر بداد و سیل لاینقطع اشکش جاری بگشت;سر در گریبان فرو برد و از بدی زمانه و رفیق ناباب,داد سخن بداد...!

ظریف بگفت:همگان دانند که تو در ایام جوانی خامی بکردی و بر گرگ زبان بسته (!) نارو بزدی و بر او تهمت ها ببستی که فلان گوسفند را تو بدریدی و...!

ولی حال که از کرده ی خود پشیمان گشته ای , نیکوتر آن است که نامی نیک برگزینی واگر مردم قبول نکردندی , از این دیار کوچ کنی ;که تو چوپانی نیک سیرتی و"دروغگو" نامی شایسته ی تو نباشد.

چوپان دروغگو بگفت:دردم به که بگویم گرفتار دیروز و نگران فردایم ...                               

چندی پیش منجمی پر آوازه از این صحرا گذر میکرد . از او خواستم تا گردش افلاک و اختران را بر سرنوشت و آینده ام ببیند...

* از احوالات گذشته ام بگفت و بدانست که من مردی دروغگو بوده ام و مردمان را بسیا ر اذیت نموده ام ...و بگفت که نفرین این مردم, دامنم را خواهد گرفت...

مرا گفت که نسلی طولانی خواهم داشت در تمام قرون و اعصار آینده و فراموش خواهند کرد که من جدشان بوده ام ...!

و در آخر مرا مژده داد به داشتن نواده ای محمودنام, که فرزند خلف من خواهد بود و بی دریغ و چپ و راست و کوچک و بزرگ دروغ خواهد گفت و از هیچ داخلی و خارجی ای نخواهد ترسید ... آوازه اش در جهان خواهد پیچید و 8 سال تمام بر سرزمین کورش کبیر حکم خواهد راند و از 70 میلیون نفر سواری خواهد گرفت وایران گردی و جهانگردی خواهد کرد و عده ای را برای راضی کردن عده ای دیگر خواهد چلاند...و طرح تحول اقتصادی اش ... .* به ایجا که رسید ,دیگر مرا یارای ایستادن نبود . فریادی بزدم و از هوش برفتم !!!!

حال , پیوسته شب و روز طلب استغفار کنم از درگاه خدای که مرا از این سرنوشت پلید برهاند و نامم اگر نه به نیکی ,که لااقل به بدی نماند ; و من ندانستم که اثر گناه به نواده رسد, آن زمان که این گناه بکردم... !!!!

ظریف بگفت:

 خشت اول را چو بنهادی کج                          تا ثریا می رود دیوار کج

{به دلیل قطع ارتباط اینجانب با فرهنگستان ملی زبان و ادب پارسی ,از خوانندگان محترم تقاضا می شود در صورت مطابق نبودن ابیات بالا با پیشینه ی تاریخیشان مراتب را به اینجانب اطلاع دهند وجمعی را از گمراهی برهانند !}  

 

 


کلمات کلیدی: طنز

نوشته شده توسط آرون شید 88/4/22:: 7:39 عصر     |     () نظر

 

ابتدای ورودمان به جاده عریض و طویل فضای مجازیست....

امید است مانند دیگر دوستان آلوده به بلای خانمون سوز اعتیاد به این افیون نسل جدید(نت و نت گردی) نشویم....!!!!

 

برای ترک همه معاتید صلوات بلند ختم نمایید!

 

پینوشت :

آغازمان مصادف با روز پدر و تولد امیر مومنان بود:::: به میمنت و مبارکی!!!


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط آرون شید 88/4/15:: 8:5 عصر     |     () نظر

درباره

آرون شید
در توضیح اسم وبلاگم همین بس که " آرون " به معنای " نیک "است. باشد که گفتارمان , پندارمان و کردارمان نیک باشد... (شید) در فرهنگ فارسی معین به معنای خورشید و روشنایی است. // اینم بگم که نه من همونیم که چش باز کردم تو این دنیا و نه این همون دنیاییه که من چش باز کردم توش
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها