جوانمردى آبروها را پاسبان است و بردبارى بى خرد را بند دهان و گذشت پیروزى را زکات است و فراموش کردن آن که خیانت کرده براى تو مکافات ، و رأى زدن دیده راه یافتن است ، و آن که تنها با رأى خود ساخت خود را به مخاطره انداخت ، و شکیبایى دور کننده سختیهاى روزگار است و ناشکیبایى زمان را بر فرسودن آدمى یار ، و گرامیترین بى‏نیازى وانهادن آرزوهاست و بسا خرد که اسیر فرمان هواست ، و تجربت اندوختن ، از توفیق بود و دوستى ورزیدن پیوند با مردم را فراهم آرد ، و هرگز امین مشمار آن را که به ستوه بود و تاب نیارد . [نهج البلاغه]

  

 پوست بشر
  مدتهاست
  زیر انبوه سموم زیبا کننده
  توان نفس کشیدن ندارد

  پوست بشر
  مدتهاست
  که دیگر
  با رنگ طبیعی اش
  طرفداری ندارد

  مدتهاست دختران ...
  مدتیست پسران ...

  و
  چرا
  کشور مسلمان شیعه
  جزو سه کشور نخست
  در واردات لوازم آرایشی در خاور میانه است ؟

  و
  چرا
  فکر می کنیم
  که خودمان
  بهتر از خدا
  توان زیبا کردن خود را داریم ؟

  آیا
  با وجود
  فقر فرهنگی 90 درصدی مردم
  نیازی
  به دشمن خارجی هم داریم ؟
     .
    .
    .
  آیا ... ؟
      آیا ... ؟

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط آرون شید 88/8/5:: 6:54 عصر     |     () نظر

فکر می کنم از روی چندتا پست قبلیم مشخص باشه که چقدر حالم خرابه...

از نوشتنشون پشیمون شدم ولی حذفشون نمی کنم.

این چند مدت اینقدر با  آشفتگی های ذهنی و مسائل حل نشده و هزار جور کوفت و زهر مار دیگه درگیر شدم که دیگه خودمم نمیدونم چمه...

هنوز یه مشکل رو حل نکردم، ده تا دیگه میاد روش...دغدغه های ذهنی خودمم هست...

دیگه نمی دونم با مسائل چطور کنار بیام...

دارم دوستام رو از دست میدم...

اون کسی هم که میتونه کمکم کنه ، پیشم نیست...

از این ذهن آشفته چیزی هم میتونه دربیاد که به درد نشریه بخوره؟خجالت نکشیدم که مسئولیت قبول کردم؟

دیگه نمی دونم چطور باید به دنیا نگاه کنم...اصلا فکر کنم کور شدم...

ببخشید اگه پست های قبلیم اعصاب خورد کن بود...


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط آرون شید 88/8/3:: 1:26 عصر     |     () نظر


اول اول اول:

 

دیگه برام مهم نیست...من کار خودم رو میکنم!

ولی خداییش آدم حرصش می گیره که همشهری خودش بهش بگه : دیگه دزفولی حرف نزن...حالم داره به هم میخوره!

این که دیگه جای اعتراض داره ...یا نه؟ بازم من مقصرم؟یا من اشتباه میکنم؟

اینم بگم که یه بار دیگه احدالناسی به دزفولی حرف زدن من گیر بیخود بده ،(مثه همون همشهری بی رگ!)قلم پاش رو چنون خورد میکنم که نتونه راه بره(مث همون همشهری بی رگ)!!!!!!!!!1

پ.ن:از این به بعد یگه راجع به این موضوع نخواهم نوشت!   



کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط آرون شید 88/8/2:: 12:42 عصر     |     () نظر

<   <<   36   37   38   39   40   >>   >
درباره

آرون شید
در توضیح اسم وبلاگم همین بس که " آرون " به معنای " نیک "است. باشد که گفتارمان , پندارمان و کردارمان نیک باشد... (شید) در فرهنگ فارسی معین به معنای خورشید و روشنایی است. // اینم بگم که نه من همونیم که چش باز کردم تو این دنیا و نه این همون دنیاییه که من چش باز کردم توش
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها