کسی که در خردسالی دانش آموزد، مانند نقش بر سنگ است و کسی که دربزرگسالی دانش آموزد، مانند کسی است که بر آب می نگارد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

تاریخ:روز عاشورا- یکشنبه شب- ساعت 9

 

   من: الو؟

   او: ... سلام. شبکه یک رو بگیر ...

   می زنم شبکه یک. اخبار ساعت9 ...

   او: 5 دقیقه دیگه خودم زنگ میزنم . خداحافظ.

                   10 دقیقه بعد...

     من: الو سلام .

     او: سلام. خوبی؟ دیدی ؟

     من: آره ، دیدم .

     او: خوشحالی، نه؟

     من: نه! به من چه!
     او: نه راستشو بگو، خوشحالی؟ 
     من: گفتم که ! نه، به من چه ؟
     او :خب، ولش کن ...  .


چرا؟ آخه چرا؟ چرا من باید خوشحال باشم؟اصلا چرا کسی باید خوشحال باشه؟ مگه من بد مملکتمو میخوام؟ کی دوست داره همه جا آشوب باشه؟  مگه اینا ایرانی نیستن؟ چرا به خاطر طرز فکرشون دورشون حصار میکشن؟ این فکرشونه... عقیدشونه ... . کی میگه فکر تو درسته؟ یا درست تره ؟ اگه به خودت یه عقیده رو که قبولش نداری تحمیل کنن خوشت میاد؟

اصلا کی میگه من طرفدار این برنامه هام؟ بدترین چیز برای یه ملت تفرقه است... دو دستگیه... . فکر میکنی من خوشم میاد که هر چند روز یه بار دانشجوها می یفتن به جون هم؟ که مردم تو کوچه و خیابون همدیگه رو لت و پار می کنن و یادشون نیست ...یادشون رفته که همه شون خواهر و برادرن، که تفاوت افکار جرم نیست...یادشون رفته که نباید دین رو تو همه چی قاطی کنن... یادشون رفته که نباید در برابر هم بایستند... باید با هم مدارا کنن... به پر و بال هم نپیچن ...هر روز ...هر روز ... هر روز...

آره وقتی سیاست بیاد سر سفره ی مردم... وقتی تو خونه مامان بزرگم هم باید این بحث های بی سر و ته سیاسی رو تحمل کنم... نتیجش میشه این... .

 

پ.ن: دور دانشکده مون رو هم به خاطر همین آشوبهای اخیر حصار کشیدن که از بقیه دانشکده ها جدا باشه... فکر کنین... دروازه ی این حصارها در موقع لزوم بسته میشه...

  



 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط آرون شید 88/10/8:: 5:57 عصر     |     () نظر

و چه بر سر روح انسان می آید  که یک یک یارانش را، که تک تک فرزندانش را، به خنجر ابراهیم می سپارد و آگاه است... آگاه است که این بار، گوسفندی نخواهد بود...گریه‌آور

 

دوست گلم عصمت 3 رباعی جدید سروده بید!!! گفت بذارم اینجا که نقد بقیه رفقا رو هم ببینه...
لطفا نظرتون رو بگین. در ضمن، جنبه نقد پذیری عصمت از من بیشتره!!!پوزخند 

 

ای آسمان بهانه میاور گریستی؟                 دیدی حسین تشنه و پرپر گریستی؟

لعنت به هرچه کوفه و شام است، بازگو        وقتی شکست قامت خواهر گریستی؟

                                                ***

داغ زمین، طبیب تمام خیالها                     ماییم و بانگ (هل مَن) و اندوه سالها

ماه از کمر خمیده شد و ماه تو رسید          اینک حسین و زینب و داغی که سالها...

                                               ***

روح حسین، سرور ما، جان فاطمه              عشق جهان، حدیث خدا، جان فاطمه

پیغمبر است روضه نگهدار جد تو                 آقا بیا، بیا، تو بیا، جان فاطمه

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط آرون شید 88/9/30:: 2:47 عصر     |     () نظر

وقتی از صبح تا شب یا در حال رفتن به سر کلاسم، یا دارم بر میگردم، یا سر کلاسم، یا اگر هم که تو خوابگاه هستم دارم درس میخونم، یا این جمع دوستان و رفقا دور و برم هستن! دیگه هیچ وقتی برا خودم نمیمونه ... وقتی 2 ماهه که رمان 200 صفحه ای رو تمدید میکنم و هنوز تمومش نکردم، وقتی شبا سرمو نذاشته رو بالش خوابم میبره، وقتی کارهایی رو که قول دادم قبل از خواب انجام بدم...و نمیدم... چون خواب مجال نمیده...

دیگه فرصتی نمیمونه که به خودم بخوام فکر کنم... خو حق دارم دچار پوچی بشم نه؟ وقتی که تنها مجال با خودم بودن، کلاس یک ساعت و نیمه ی اندیشه است... .


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط آرون شید 88/9/24:: 2:20 عصر     |     () نظر

<   <<   31   32   33   34   35   >>   >
درباره

آرون شید
در توضیح اسم وبلاگم همین بس که " آرون " به معنای " نیک "است. باشد که گفتارمان , پندارمان و کردارمان نیک باشد... (شید) در فرهنگ فارسی معین به معنای خورشید و روشنایی است. // اینم بگم که نه من همونیم که چش باز کردم تو این دنیا و نه این همون دنیاییه که من چش باز کردم توش
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها