وقتی از صبح تا شب یا در حال رفتن به سر کلاسم، یا دارم بر میگردم، یا سر کلاسم، یا اگر هم که تو خوابگاه هستم دارم درس میخونم، یا این جمع دوستان و رفقا دور و برم هستن! دیگه هیچ وقتی برا خودم نمیمونه ... وقتی 2 ماهه که رمان 200 صفحه ای رو تمدید میکنم و هنوز تمومش نکردم، وقتی شبا سرمو نذاشته رو بالش خوابم میبره، وقتی کارهایی رو که قول دادم قبل از خواب انجام بدم...و نمیدم... چون خواب مجال نمیده...
دیگه فرصتی نمیمونه که به خودم بخوام فکر کنم... خو حق دارم دچار پوچی بشم نه؟ وقتی که تنها مجال با خودم بودن، کلاس یک ساعت و نیمه ی اندیشه است... .
کلمات کلیدی: