پشت پلک های بسته ام رویایی است
که سال ها
از هجوم حسرتش می سوختم...
رویایم می توانست جان بگیرد
و از درد جانکاهم بکاهد...
تازیانه ی فرهنگ زمانه نگذاشت...
همیشه کسانی را می دیدم
که رویای من بی ارزش ترین داراییشان بود...
و من بی بهانه سرکوب شدم...
سالها گذشته است...
رویای من مرده است...
و بلندای تاریخ، قضاوت خواهد کرد...
کلمات کلیدی: