آرون شید اونقدرا هم که فک میکنید خشن و قسیالقلب نیست. منم آدمم... اگه کسی رو آزار بدم خودم صد برابرش اذیت میشم. چه برسه به اینکه ناخواسته هم باشه...
نمیخوام اینجوری ادامه بدم ...
میرم به توصیهی یکی از دوستای گودریم عمل کنم...
برمیگردم... وقتی که لیاقت اسم آرون رو داشته باشم، وقتی که دوستام ازم نرنجن... ازشون نرنجم... همین!
پ.ن: اگه میتونستم در کامنتینگ رو تخته میکردم. پارسیبلاگ این امکانو نداره...تنها راهش اینه که کامنتا خصوصی بمونه. از همتون هم ممنونم.
کلمات کلیدی:
ناخن هام رو مرتب کردم... با وسواس سوهان کشیدم. بعد خیره شدم بهشون: ببین چه خوش فُرمَن! جون میدن واسه لاک!
قبل از اینکه چیزی بگه پیشدستی کردم: نه!!!! نمیخوام بزنم!
- نه... بیا بزن! روت باشه!!! جلوی همکارات ... تو محیط کار...! خجالت هم خوب چیزیه!
- بیخیال... شوخی کردم.
- میدونی خود ناخن بلند هم زینته؟
... تق ... تق... تق...
کوتاهشون کردم...
کلمات کلیدی:
تموم شد...
آخرین مشت خاک رو میریزم، پا می کوبم روش...
سی صد و هف تاد و پنج جسدی که تنهایی، با همین دستای خودم خاکشون کردم تو همون گوری که یه روز خودم توش می خوابم...
البته که همه چی به همین سادگی تموم نمیشه...
پ.ن: میدونم... شدم زهرمار...و غیر قابل تحمل!
کلمات کلیدی: